سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

آن که بر چشمان ما پیراهنی گل فام داد            ذرّه تا خورشید گردد شبنمی انعـام داد

اشک را از بـادۀ سـاقـی کـوثـر آفـریـد            در ضیافت خانه‌اش هر دیده‌ای را جام داد


تا که دست موج‌ها بر دامن ساحل رسد            بر دل هر عـاشـقـی دریـای نا آرام داد

شام را با آل حـیدر کعـبه مسـتور کرد            روز را بر گرد آن ها جامۀ احـرام داد

هرکسی پیغـمبری می‌کرد در آل عـلی            همچو خـتم الانبـیا او را محـمد نام داد

مثل خورشیدی که دیروز از همین مشرق دمید

پنجمین پیغـمبری که بعد پیغـمبر رسید

نام زیبایش محمد بود و سیـمایش علی            قابی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی

نامه مکتوبی از اوصاف جنّت روی او            خط و خالش احمد و زلف چلیپایش علی

ساحل از پیغام‌های او پُر از دُرّ و صدف            موج الطاف پیمبر بود و دریایش عـلی

چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه‌اش            خوشنویسی خداوند است و امضایش علی

پلـک‌هایش پـردۀ گـنجـینة الاسرار بود

چشم او قاب رسول و حـیدر کرار بود

مثل خورشیدی که روشن می‌کند اشراق را            می‌شکـافـد نـور عـلمش سـینه آفـاق را

هر ستاره یک شرار از شعله‌های علم اوست            با رصد قلب منجم می‌کـشد احـراق را

نـردبـانی تا فـلک باید که باشد بنگـریم            خاک پایش شکل داده قامت این طاق را

بین گلشن گم شود عطری که هر گل داشته            در صفاتش گم کنم سر رشته مصداق را

اشتـیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد            آسـمان بر سرگرفت آن ذرۀ مشتاق را

هرکسی یک قطره از او خواست باران می‌برد

مور از درگاه او تخت سلـیمان می‌برد

قـال بـاقـرهای او تحـکـیم قـرآن حکـیم            قال باقـرهای او یعنی صراط المستقـیم

آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او            چشم او شرحی است بر آیات احسان قدیم

قبل ازآنی که بگویی حاجتت را می‌دهد            نشنود آوای سائل‌های خود را این کریم

احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع            ماه و خورشیدند وقتی که چراغ این حریم

جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری‌ست            هر ملک ترفیع گیرد می‌شود اینجا ندیم

بسکه بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر

سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر

شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس            این حکایت را زچشمان گلستانش بپرس

دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت            ذکر هر مرثیه از تسبیح مژگانش بپرس

هر چه زینب دید او هم دید در دشت بلا            ما رایت الا جمیلا را ز چشمانش بپرس

پیکری از شانۀ شمشیرها چون زلف شد            مو به مو این قصه از زلف پریشانش بپرس

دشتی از نا محرمان و دخترانی بی‌پناه            هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس

هر چه می‌پرسی مپرس از کوچه و بازار شام

یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



مثل خورشید که دیروز از همین مشرق دمید          اولین پیغـمـبری که بعد پـیغـمـبر رسید